حامیان ولایت __ خادمین امت آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ صفحات وبلاگ
نویسندگان چهارشنبه 92 بهمن 9 :: 8:50 صبح :: نویسنده : حاج آقا محمد رضا رنجبر
کد خبر : 1363289245232190158 تاریخ : چهارشنبه 09 بهمن 1392 8:02 روزنامه خندان بر چشم بد لعنت طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند میزنند و آنها که روزنامه میخوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند. سیاست روز: بر چشم بد لعنت یک کارشناس: کسانی که فرق «ام .پی .تی» را با «ان.پی.تی» نمی دانند درباره مسائل هسته ای اظهار نظر نکنند. مدیر شبکه دو: مجموعه کلاه قرمزی نوروز 93 از تلویزیون پخش می شود. رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ: باید حمل و نقل عمومی را به گونه ای سامان دهیم تا برای کسی که قصد رفتن به سر کار یا برگشت را دارد، از لحاظ زمان و هزینه به صرفه باشد. کیهان: گوسفند (گفت و شنود) گفت: روزنامه سعودی شرق الاوسط (چاپ لندن) نوشته است غیبت ایران در اجلاس ژنو 2 ثابت می کند ایران در میان کشورهای منطقه تنها مانده است! گفت: شرق الاوسط نوشته؛ همه دولت های منطقه و کشورهای غربی خواستار برکناری بشار اسد هستند و تنهایی ایران در این میان نشان می دهد که از اکثریت جدا افتاده است! گفت: چه عرض کنم؟! به این بردگی افتخار هم می کنند! آرمان: زیره ریزه میزه از زیر میز می ریزه! عاقد محترم ادامه داد: «این مثالی که زدی خیلی طبیعی بود، اخیرا زوجی به دفتر ما مراجعه کردند که مهریه شان شاهرگ راست پای برادر داماد بود» از جام پریدم و گفتم «آخه چرا؟ نمی شه که یه نفر دیگه عروسی کنه... چی بگم! قدیم ها از یک سمت دیگه هزینه می کردند، جوونا دیگه به رسم و رسوم ها هم توجه نمی کنند». عاقد محترم گفت: «به نظر شما که خواب هم می بینی، ادامه این روند به کجا ختم می شه عزیزم؟» درحالیکه جو گیر شده بودم، جواب دادم «به نظر من حالا که خانواده دختر ها روی دور هستند و چراغ اول را هم خانواده این بانوی محترم روشن کرده، این موارد را هم جزو مهریه تعیین کنند؛ الف- پدر عروس دستش را تا مرفق داخل جیب شوهر خواهر داماد کند و هرچه دم دستش آمد بکشد بیرون، ب- داماد را در یک قفس با استیون سیگال، بروسلی، جکی چان، جان سینا، راک، فرانکی و رامبو بیندازند ج- گوش و بینی شوهر عمه داماد را ببرند و با آن گردنبند درست کنند، د- خانواده داماد را در چرخ گوشت بریزند یا تیرباران کنند و اجساد آن ها را در بشکه های اسید حل کنند!» چشمانم را بستم که ناگهان حسینی بای را دیدم که در حال گرفتن مصاحبه از یک خارجی خسته بود، حسینی بای که در گذشته ثابت کرده نمک پاشی شاکله اصلی مجری گری را تشکیل می دهد و نمک را همینطور بی محابا می پاشد و فکر روز مبادا هم نیست که یک وقت نمک لازم شویم و لنگ بمانیم، رو به خارجی خسته کرد و گفت «چرا توی این کشور به دنیا اومدی؟ واقعا خجالت نمی کشی؟» خارجی خسته درحالیکه گریه می کرد، جواب داد «مغزمون هنگ کرده، من هر روز با مامورین پلیس درگیر هستم، یه روز در میون طوفان داریم، من بابت به دنیا آمدن توی خارج از شما عذرخواهی می کنم» حسینی بای درحالی که می خندید، پرسید «اگه می تونی شش بار پشت سر هم بگو زیره ریزه میزه از زیر میز می ریزه» خارجی خسته چند بار تلاش کرد و ناکام ماند، حسینی بای درحالیکه قیافه ای به خود گرفته بود که ادیسون بعد از اختراع لامپ به خودش نگرفته بود، رو به دوربین یواشکی چشمکی زد و از خارجی خسته پرسید «اگه گفتی نیم کیلو آهن سنگین تره یا نیم کیلو پنبه؟» خارجی خسته گریه کنان گفت «اینو که دیگه هر کسی می دونه!» حسینی بای گفت «جدا؟ آخه من خودم تازگی ها این رو شنیدم» به جمع آن ها ملحق شدم و به همراه حسینی بای به طرف افق رهسپار شدیم. تهران امروز: نامه «زینال پسرخاله» به رئیس جمهور! این«زینال پسرخاله» را که معرفی کردم حضورتان.از همان اولش با دولت اعتدال مشکل داشت!در دوره انتخابات که آرایشگاهش را با عکس های آقای«....» کاغذدیواری کرده بود!من عکس آقای روحانی را که می زدم به ماشینم ، یک وری می ایستاد،بی صدا می خندید و چشمان ریزش پشت عینک ته استکانی اش محو می شد و می گفت:«پسرخاله،زور نزنید،رای ندارد!» بعد شروع به ارائه تحلیل هایش می کرد!(که خب، هیچ کدامش درست از آب درنیامد!) حالا جوگیر شده است و تحت تاثیر برخی حرکات سیاسی اخیر، طومار بلند بالایی برای آقای روحانی نوشته است و به دنبال امضا جمع کردن از فامیل ودوست و آشناست.به من می گوید:«اگر طرفدار اعتدال رئیس جمهور هستی، جناحی عمل نکن بیا مرد و مردانه امضا کن!به نفع آقای روحانیه!» متن نامه «زینال پسرخاله» به رئیس جمهور به شرح ذیل است، دیگر قضاوت با شما!: آقای روحانی سلام علیکم احتراماً، کارآمدی دولت اعتدالتان این بود؟بنده به نمایندگی از هفتاد و هفت میلیون ایرانی از شما می خواهم که استعفای وزیران ذیل را سریعاً اعلام بفرمایید: استعفای وزیر بهداشت: به علت شیوع آنفلوآنزا در تمامی مناطق محروم کشور! (از جمله منطقه محروم واقع در پشت منزل آقای «زینال درآوری»!) استعفای وزیر راه و ترابری: به علت سرعت غیرمجاز برخی خودروها در جاده ها که جان مردم را تهدید می کند.(مثلا برخورد یک دستگاه وانت با پیکان آقای «زینال درآوری» هفت? گذشته، در جاده طلاتپه ارومیه!) استعفای مشاور امور زنان: به علت به هدر رفتن سرمایه کشور به خاطر سوخته شدن مکرر غذاها توسط بانوان (به عنوان مثال:سوخته شدن غذا در منزل آقای «درآوری» در دو نوبت ظهر و شام در تاریخ 28 فروردین) استعفای وزیر آموزش عالی: به خاطر قبول نشدن تعدادی از دانش آموزان مملکت در کنکور!( به عنوان مثال:قبول نشدن پسر آقای «زینال درآوری» حتی در رشته پزشکی دانشگاه تهران) استعفای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: به خاطر رد و بدل شدن حرف های نامناسب و غیرفرهنگی در دعواهای کشور!(به عنوان مثال درگیری دوماه پیش یک مشتری با آقای «زینال درآوری»-آرایشگر پیشکسوت و اخلاق مدار ارومیه- و زدن حرف های نامربوط به ایشان به بهانه واهیِ عدم تعادل بین دو خط ریش!) استعفای وزیر مسکن و شهرسازی: تخریب خانه های بخش عظیمی از مردم کشور به خاطر گودبرداری های غیر مجاز(به عنوان نمونه منزل شوهرخواهرِ آقای «زینال درآوری» در نبش چهارراهِ آذربایجانِ ارومیّه!) استعفای وزیر ورزش و جوانان: به علت پیرشدن جمعیت کشور در چندماهه اخیر(به میزان چندماه!) استعفای وزیر امورخارجه: به علت ممانعت سرکنسول ترکیه در ارومیه، از پارک شدن ماشین های شهروندان ایرانی جلوی درب کنسولگری! استعفای وزیر ارتباطات و فن آوری اطلاعات: به علت اذیت شدن آحاد ملت به خاطر شماره هایی که اشتباه گرفته می شود!(به عنوان مثال:روز جمعه به منزل آقای «زینال درآوری» زنگ زده ، گوسفند زنده خواسته اند با قصّاب!) قدس: مش غضنفر و شهروند با وجدان دختر خِله یِ عیالُم، از هَم خُردویی ایقذَر درسُ مَقشاش خوب بود که فِرِستوندَنِش خارج تا اونجه درس بُخوانه. ایَم هَمونجه مندگار رَفتُ عروسی کِردُ چَنروز جولوتَرا بِرِیکه یَک حالُ احوالی با نَنه باباش بُکُنه وَرخواست با شوَور خاریجیش آمَدَن به مِشَد. شب که رفتِم خِنه خِله یِ عیالُم که ایناهارِ بیبینِمُ یَک خُردو شووَر خاریجیه رِ اُسکُل کُنِمُ بِزِش بِخِندِم، هَم رفتُم تو دیدُم هَمَّشا اوقاتِشا تَلخه یُ دختَرَکه یَم دِره گیریه مُکُنه. یَواشَک رفتُم از باباش پرسیدُم بِرِیچی هَمَّتا ایقذَر ناخوش احوالِن؟ گفتِگ بِرِیکه اینا هَمّه پولایُ دلارایُ مدارکِشایُ هَم هرچی دِشتَن رِ تو یَک کیفی گُذیشته بودن که ای شووَرِ پَخمَش از دَرِ فورودگا که میِمَدَن بیرون، کیفِ هَمونجه جا گُذیشته. خُلِصه هَموجور که اینا دِشتن خودِشایِ پَخول مِکیشیدَنُ گیریه مِکِردَن، ناسَن زنگ دَرِ خِنَشا خوردُ وختی واز کِردن یَک جِوونِ آمد تویُ کیف ایناهایَم به دستِش بودُ گفتِگ مو امروز ای کیف رِ جایِ فورودگا پیدا کِردُمُ بِرِیکه آدرسِ اینجه توش بود وَرداشتُم آوُردُمِش. بعدِشَم کیف ر با هَمّه چیزا که توش لوکّه بود دادُ بُدونِ ایکه هَم یَک قُرونَم مژدگانی بیگیره وَرخاست رَفت. حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم چی مِرَفت اگِر ما مردمُ مسؤولا تو هَم هر پستُ مقامی که هستِم اَندِزه بَضی اَزی مردم که یَک چیزِ گیرون یا پولِ کِلونی پیدا مُکُنَنُ به صاحابِش وَرمِگِردِنَن، وُجدانُ امانت داری مِداشتِم؟ موضوع مطلب : بر چشم بد لعنت پیوندها لوگو آمار وبلاگ
|
||